دهی است از دهستان کبود گنبد بخش کلات شهرستان دره گز که در 29 هزارگزی جنوب کلات واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 114 تن سکنه و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کبود گنبد بخش کلات شهرستان دره گز که در 29 هزارگزی جنوب کلات واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 114 تن سکنه و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
برنگ زاغ. کنایت از شب و هر چیز سیاه: برآمد زاغ رنگ و ماه پیکر یکی میغ از فراز کوه قارن. منوچهری. چو روز سپید از شب زاغ رنگ برآمد چو کافور از اقصای زنگ. نظامی. همه زیور روم شد زاغ رنگ بروم اندر آمد شبیخون زنگ. نظامی
برنگ زاغ. کنایت از شب و هر چیز سیاه: برآمد زاغ رنگ و ماه پیکر یکی میغ از فراز کوه قارن. منوچهری. چو روز سپید از شب زاغ رنگ برآمد چو کافور از اقصای زنگ. نظامی. همه زیور روم شد زاغ رنگ بروم اندر آمد شبیخون زنگ. نظامی
کنایه از کبودچشم. (آنندراج) : دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم بلند و سیه خایه و زاغ چشم. فردوسی. که در چین زاغ چشمی نام فرهاد که در صنعت تراشی بوده استاد. ملافوقی یزدی (از آنندراج). زال کند سرمه در داغ چشم گاو پس از مرگ شود زاغ چشم. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). و رجوع به زاغ شود
کنایه از کبودچشم. (آنندراج) : دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم بلند و سیه خایه و زاغ چشم. فردوسی. که در چین زاغ چشمی نام فرهاد که در صنعت تراشی بوده استاد. ملافوقی یزدی (از آنندراج). زال کند سرمه در داغ چشم گاو پس از مرگ شود زاغ چشم. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). و رجوع به زاغ شود